در ماه میانی زمستان نود و هشت بودیم و از امضای قرارداد اثر دومم کمتر از سه ماه میگذشت. قدرت ویراستاری و قلم عالیاش در بازهی یک ماههای که ویراستاری کتاب دومم را به عهده داشت؛ من را جذب کرد؛ شریکم را میگویم! آری این احوالات که گویی دوطرفه بود، موجب شدند که در ناگهانیترین زمانِ ممکن، تصمیم به نگارش کتابی مشترک بگیریم!
آشناییمان به سال قبل باز میگشت…
فاصلهی هنگامی که آن تصمیم هیجانی را گرفتم تا بستن قرارداد کتاب، دو روز به طول انجامید…
باری، نمیدانم چرا چشم و گوشم به روی همهی نصیحتها بسته شده بود و تبدیل به یک نویسندهی خود رای شده بودم.
همه توصیه میکردند که بیشتر فکر کن؛ استادانم میگفتند شاید این کار به سرانجام نرسد و بعضی از صاحبنظران استقلال را در خلق اثر هنری مقدم میدانستند و ناشرمان هم با اینکه از این تصمیم مشترک خوشحال بود اما به من گوشزد کرد که با هوشیاری و دقت کامل قرارداد را امضا کنم!.
من اما انگار آنهنگام هیچیک از این توصیههای سرشار از تجربه را نمیشنیدم…
با همهی این اوصاف، قرارداد اثر مشترکی که من و میترا جوکار نویسندهی آن بودیم در سیزدهم بهمن ماه نود و هشت امضا شد و آغاز فصلی هرچند کوتاه ولی پُر از تجربه برای من در زندگی شد.
این کتاب سومین اثر من و شانزدهمین اثر میترا جوکار محسوب میشود. باری نگارش این اثر مشترک از زمانی که آغاز شد، روز به روز دشوارتر میشد و اختلاف نظرها و سلیقههای ما بارزتر!
این اختلاف نظرها هرگز ارتباطی به اختلاف سنی شانزده سالهی ما نداشت! چون همانطور که من سابقهی خوبی در برقراری ارتباط با افراد بسیار بزرگتر و داناتر از خودم را داشتم؛ او هم با جوانان و نوجوانان همسن و هم عقیدهی من معاشرت نسبتا خوبی داشت و من این نکته را از صحبتها و بیوگرافیاش دریافته بودم.
عنوان کتاب را پس از چند هفته گفتگو که گاهی به بحث گره میخورد؛ انتخاب کردیم که نمیدانم در نهایت به دل او نشست یا نه!؟ اما دل من را نوازش کرد! آری *ساحل بیکران عشق* اصلا همین عشق به قلم و نوشتن بود که انگیزهی به اتمام رساندن هرچه سریعترِ این کتاب را به من میداد.
حساسیت های او به ظریف کاریهایی مثل صفحه آرایی و طراحی جلد آنقدر زیاد بود که حوصلهی من را سر میبرد.
اما فقط صبر با چاشنی گذشت بود که فرصت ادامهی راه را به من میداد؛ قطعا به نگاه شریکم، من هم رفتار هایی که موجب آزارش شود را داشتهام و این بنا بر بد بودن هیچ یک از ما نیست! آری این اختلاف نظرها نشان دهندهی رفتارهای اشتباه هیچ یک از ما دو نفر نبوده بلکه فقط تفاوت هایی بوده که ما داشتهایم و باید قبل از شروع به همکاری آنهارا کشف میکردیم.
پس این نکته را بدانید که در کار و یا حتی زندگی مشترکی که حاصلی موفقیت آمیز ندارد هیچ یک از طرفعین، شخصیت بد و اشتباهی ندارند بلکه فقط تفاوت نظر دارند.
پس ***کسی که با ما هم عقیده نباشد، دشمن ما نیست! صرفا فردی متفاوت است.***
با همهی سختیهایی که وجود داشتند؛ ساحل بیکران عشق پس از گذشت حدود هفت ماه از عقد قرارداد، چاپ شد!!
اما آن هفت ماه به راحتی به اندازهی هفت سال، تجربه برای من به جای گذاشت.
این اقدام به من ثابت کرد که برای آغاز مسیری مشترک با فردی دیگر، باید حداقل هشتاد درصد ابعاد شخصیتیاش را بشناسم و بعد همکاری را با او آغاز کنم.
ساحل بیکران عشق به من نشان داد که برای گرفتن تصمیمهایم نه تنها در امور کاری بلکه در امورات شخصی و روزمره، تامل بیشتری داشته باشم.
حال چیزی نمانده که کتاب ساحل بیکران عشق تیراژهایش را در چاپ اول به اتمام برساند.
ساحل بیکران عشق، کتابی است با ژانر درام و شامل نثرهای فارسی پیوسته به همدیگر، این کتاب تا کنون بسیار مورد تشویق و تمجید خوانندگان و حتی بعضی منتقدان شده است.
اکثریت معتقدند که تلفیق شدن دو حس، دو نبض و از همه مهم تر دو عقیدهی کاملا متفاوت، نتیجهی خوبی را به بار نشانده است.
آری ساحل بیکران عشق تا همیشه سومین اثر من است و جایگاهی محفوظ در کارنامهی ادبی من دارد؛ علاوه بر این جایگاه، این کتاب در قسمت مهمی از ذهن و افکار من جای دارد؛ چرا که واژه به واژهاش یادآور درسی مهم برای من در زندگیست.
همین و دگر هیچ…
آیلین عبدی
بامداد بیست و دوم دی ماه هزار و چهارصد…