به نام خدا
اینبار با جملهای که منتقد و استادی حرفهای در باب جستارها، کتابها و مقالههایم گفتند آغاز میکنم. **بانوی جوان! این عشق انگار امضای توست…** این جمله میانِ همهی هیاهوها، نقدها و نظرات آنقدر به دلم نشست که گویی انگیزهای نو را به وجودم پژواک کرد. انگیزهای به جنس درک شدن، فهمیده شدن و رسیدن به آنچه در ذهن داشتم. من معتقدم آدمی فقط برای درک این حس است که متولد شده و سایر اتفاقها تنها محرکی هستند تا انسان به سوی بهتر حس کردن عشق و ابرازش به معشوق بکوشد…
هنگامی که به اشعار و آثار فاخر ایران و جهان مینگریم در نهایت تنها به عشق خواهیم رسید. در روایات ائمه نیز بسیار به عشق و نظایرش اشاره شده و همچنین نمونهاش را در داستانهای پیامبران هم خوانده و دیدهایم. حتی کتاب آسمانی ما نیز با حروف (ح_ب) دلِ مسلمانان را نشانه گرفته است… پس عشق یکی از مهمترین حواسی است که ما برای تجربهاش زندگی میکنیم. از همین رو به بیت کمخواندهای از حافظ اشاره میکنم:«
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نَمُرده به فتوای من نماز کنید.»
در تحلیل غزلِ کاملِ این بیت، تفاسیر گوناگونی میخوانیم که با نگاهی اجمالی به آنها در مییابیم که مبرهن است حافظ به جز عاشق و معشوقی زمینی به چیز دیگری در این غزل اشاره ندارد و در دو بیت پایانی که یکی از آنها همین است منظوری روشن با تمثیلی محکم آورده است. در واقع حافظ، فردی که عشق را به طور حقیقی(با توجه به ابیات قبل) تجربه نکرده و عاشق نیست به جسم مُردهای مانند کرده که باید در مقابلش نماز میّت به جا آورد؛ در واقع عدم وجود عشق را در انسان همچون عدم فرصت زندگی میداند…
حال میخواهم به سراغ کتاب «دلایل عشق» نوشتهی «هری فرانکفورت» بروم. نویسنده در این کتاب معتقد است انسان زمانی میتواند به شخصی دیگر عشق بورزد که روح او متوجهی ارزش بی حد و حصر آن شخص شده باشد. این به معنای ضرورت آن ارزش میان جامعه نیست بلکه ویژهی قلبی است که عاشق شده و گویی خلق این ارزش مخصوص همان فرد است تا معشوق را نزد عاشق عزیز و ارزشمند حفظ کند. حال به عقیدهی من نیز آدمی هنگامی که ارزشِ حضورِ شخصی دیگر برای تمام ابعاد وجودش ثابت شود دیگر هرگز نمیتواند آن را رها کند.
این درست رخ دادن همان عشق واقعی است.
اما در این میان، همواره نبردی در عمق وجود عشاق از سر گرفته میشود که هیچ علت مشخصی ندارد فقط با توجه به نکتههای کلیِ علوم اعصاب میدانیم که ذهن انسان همواره مجزا و مدبرانه تصمیم میگیرد و اگر این اقتدار از ذهن به تمام وجود انسان القا نشود در واقع آدمی یک موجود سست و ضعیف شناخته خواهد شد. پس ذهن با توجه به ماهیت خود در برابر عشق نیز مثل سایر حواس، مانند یک مدیر و در واقع رهبر، عمل میکند.
پس دقیقا آنجا که آدمی به آن ارزشی که هری فرانکفورت در کتاب دلایل عشق به آن اشاره کرده میخواهد پی ببرد، ذهن یک دیوار مقابل قلب میکشد و در مثال ادبی میتواند گفت سیلی محکمی است به روح آدمی!اما این پایان راه نیست و حالا در همینجاست که تفاوت عشاق ادعایی با عشاق واقعی مشخص خواهد شد. اگر قلب و روح به همان ارزش، واقف باشند در مقابل ذهن میایستند و حتی میتوانند اینبار آنها برای ذهن فلسفه ببافند. چارلز بوکوفسکی اینگونه میگوید:«اگر کسی را دوست داری به او بچسب و بگذار او تورا بُکُشَد؛ چون تو بالاخره روزی خواهی مُرد پس چه شکوهمند است مرگی که توسط عشق رخ دهد. حال در ادبیات کهن ایران هم مولانا اینگونه سروده است:«
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من
گفتا که چه میخواهی؟ گفتم که همین خواهم.»
اما از حضرت محمد(ص) نیز نقل شده:«هر كه عاشق شود، عشق خويش را كتمان كند، پاكدامنى ورزد و با اين حال بميرد؛ او شهيد است.» نظر چارلزبوکوفسکی، مولانا و حضرت محمد(ص) گویی حول محور یک نکته میچرخد اینکه عشق نه تنها زندگی بلکه مرگ را برای انسان متفاوت میکند. پس دریافتیم که بیعشق زندگانی و حتی مرگ معنای قابل وصفی نخواهد داشت و با مبالغه میتوان گفت کسی که عاشق نباشد همچون جسدی متحرک است!… حال چگونه و چه زمانی عشق، خود را نمایان خواهد کرد؟
از ویدیویی که بسیار منتشر شد و کماکان همگی آن را دیدیم شروع میکنم. مهران مدیری از پروفسور مجید سمیعی میپرسد:«انسان با قلبش عاشق میشه یا با مغزش؟» پروفسور سمیعی در پاسخ میگوید:«مسئلهی عشق تا همین ثانیهای که من و شما باهم نشستیم؛ کسی نتونسته کشفش بکنه!.» دکتر سمیعی ادامه میدهد:«با تمام امکاناتی که ما از نظر فیزیولوژی داریم و میتونیم امتحان بکنیم؛ شما به هیچ وجه نمیتونید روشن کنید که چرا این مرد عاشق اون زن شده و یا اون زن عاشق این مرد شده.» و در نتیجه نیز میگوید:«عشق چیزی است که از درون اتفاق میافته و هنوز کسی قادر به درک آن نیست.»…
حال آن «درون» که دکتر سمیعی به آن تاکید داشت یعنی چه؟ یعنی همان ارزشی که مختص روح و قلبِ یکنفر است مانند اثر انگشت اوست و کسی جز عاشق قادر به درک آن نیست. آدمی خودش نمیداند چرا و چگونه به ناگهان در آغوش عشق است و وقتی میفهمد که همه چیزش متعلق به معشوق شده! این احساس مختص عشاق حقیقی است.
استاد شفیعی کدکنی هم در شعری میگویند:«
از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شدهای.»
و ۴۰۰ سال قبل صائب تبریزی سروده است:«
از گردش افلاک کجا دل گِله دارد
این خانهی ویران چه غم از زلزله دارد.»
منظورِ استاد کدکنی از زلزله، شدت تفاوتی است که بعد از عشق نسبت به قبل از آن در انسان معلوم میشود و ویرانی نیز در این بیت به معنای لغت ویران ارتباطی ندارد و صرفا نشان از عمقِ ارزش عشقی است که آدمی در ابتدا به آن آگاه نیست و به مرور متوجهی آن میشود.(برای عشق نمیتوانید دعوتنامه بفرستید.) در واقع همان صحبت دکتر سمیعی که به ناگهان عشق اتفاق میافتد و جریانش را شما در نهایت احساس خواهید کرد. صائب نیز عشق را عزیز و گرامی خوانده و میگوید زندگانی قبل از عشق همچون خرابه است و عشق همچون زلزلهای بر روی ویرانهها مینشیند و ما بیمی از آن نداریم.(چرا که عشق معمارِ ویرانهی دل خواهد بود.)
پس
بعد از شعور، «شور» یا همان عشق است که انسان را از سایر موجودات زنده، متمایز میکند. با نگاهی دیگر به کتاب دلایل عشق در مییابیم که عشق یعنی غایت. از طرفی به معنای تکمیل کنندهی معنای زندگی و از طرفی نگاه عاشق که هرچیزی از زبان معشوق را به غایت درستی و بینقصی میداند حتی اگر در حقیقت اشتباه باشد. فردِ عاشق همیشه دغدغهمند است تا خودش نیز غایت همهی نیکوییها باشد و در صدد جلب نظر و رضایت کامل معشوق است؛ این یعنی جریان واقعی هستی…
پس بیایید زندگانی با حلاوتِ عشق و پس از آن مرگی شکوهمندانه در آغوش عشق برای همدیگر آرزو کنیم. چون همه روزی خواهیم مُرد پس چه زیباست که عاشق بمیریم.
در آخر خوشحالم که توصیف عشق امضای قلم من شده است.
(ویدیوی گفتگوی نقل شده از پروفسور سمیعی و همچنین خوانش دو بیت مقایسهای از استاد شفیعی کدکنی و صائب تبریزی، به انتهای صفحه پیوست شده است.)
همین و دگر هیچ
آیلین عبدی
نهم آذر ماه هزار و چهارصد و دو
16 پاسخ
ههههههههه هیچ کس لیاقت نداره که ادم اینجوری که نوشتین عشق بهش بدیم
باید خودمون قربانی بشیم
درود خدمت شما، ضمن تشکر از نظرتان
پاسخ شما در این پست به صورت علمی داده شده است.
عشق اگر حقیقی باشد و ارزش آن ثابت شود لیاقت حتی قربانی شدن هم دارد!
آرزوی تجربهی عشق واقعی دارم براتون تا در زندگی به پاسخ این نظر برسید.🙏🏻
سلام بر شما جوان کوشا
احسنت بر فعل پسنده شما
در سن شما به این آگاهی رسیدن موهبت بزرگی است آنرا قدر بدانید
مقایسه جمله بوکوفسکی و مولانا با حضرت محمد ص خیلی قابل تأمل بود و همچنین از منابع دیگر و مقایسه آنها بسیار استفاده کردیم. خدا پشت و پناه شما باشد.
درود استاد بزرگوار.
سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو صرف خواندن جستارهای من میکنید.🌹 ممنونم از حسن دقت و نظرتان.🙏🏻
بعد از شعور ، شور وجه تمایز انسان با بقیه موجودات است
خیییییییییییییلی خوب بود هیچی نمیشه گفت فقط تبریک میگم و تشویق میکنم شما را با اینکه نمیشناسم و ندیدم👌🏻👌🏻👍🏻👍🏻
سپاسگزارم از شما🙏🏻برقرار باشید.
سلام
چطوری این تحلیل شعر را با متن و موضوع تطبیق میدین؟
اصلا چطوری مینویسین که جذب میشه خواننده تا آخر متن؟
دوره خاصی رو گذروندین؟
اگر بله کجا و چقدر؟
لطفا راهنمایی کنین خانم آیلین عبدی من اینستاگرام پیام دادم حتی ندیدی
درود، صرفا علاقه و اندکی مطالعه است که باعث تقویت نکاتی که شما ذکر کردید میشود. من دورهای شرکت نکردم اما دورههای مدرسهی نویسندگی هستند که معتبرند و میتونید از اساتید و ورکشاپهاشون در تقویت استعداد و افزایش تسلط کمک بگیرید. آدرس مستقیم سایت خدمت شما ←madresenevisandegi.com
ضمنا در اینستاگرام فعالیت عمومی ندارم و اگر پیامی را ندیدم از شما معذرت میخوام.🙏🏻🌹
خوانش خوب به روش جدیدی بود آفرین
علاقه دارید به شعر به خاطر همین قشنگ میخونی
مطالعه اونقدری ندارم که درمورد متن نظر بدم فقط هیچ سوالی نمیذارید بمونه این یعنی مهارت کافی دارید.👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
دختر خوب پیروز باشی💐🌺🌻
درود خدمت شما استاد عزیز🍀
ممنونم از زمانی که گذاشتید و مطالعه کردید
فروتنی شما همیشه زبانزد هست.
سپاسگزارم از حسن نظر و نگاه زیبای شما🙏🏻
شما خیلی قشنگ مینویسی خانوم عبدی ولی اینجوری که عشق رو توصیف کردید خیلی ها هیچوقت تجربه نمیکنن و خیلی سعادت نیاز هست برای تجربه عشقی که شما درموردش نوشتید. موفق باشید.
درود خدمت شما
بله بسیار صحیح تجربهی عشق واقعی نصیب هر انسانی نمیشود و این یک نعمت و به قول شما سعادت است.
شایستهاست که آرزوی تجربهی این عشق واقعی رو برای همه داشته باشیم🌹
برقرار باشید🙏🏻
این عشق عملی شدنش سخته خانم محترم خانم نویسنده
نهاااایتا شماها خودتون که مدعی هستین عملیش میکنید واگر نه مردم امروز اهل این عشق ها نیستن
درود خدمت شما
پاسخ شما به طور علمی در پست آمده و اگر با دقت مطالعه کنید به پاسخ خواهید رسید.
عشق اگر واقعی باشد و ارزشش ثابت شود عملی شدنش محقق خواهد شد. آرزوی تجربهی عشق واقعی براتون دارم🙏🏻
برقرار باشید🌹
عشق واقعا خیلی وقت پیش از دنیا رفت و با آدم های قدیم به خاک سپرده شد
ممنونم از نظر شما همراهِ گرامی
درست است که عشقهای واقعی اندک شدهاند اما هنوز هم میتوان آنهارا یافت. همانطور که در مقالات بسیاری با منبع به آن اشاره کردهام🌺
سلامت و برقرار باشید🌹