سازههای تربیتی!
ترکیب واژگان قابل تاملی است که گویی چند سالی است بسیار از آن غافل هستیم.
در ایامی که فرزندان جامعهمان به اجبار به خاطر ویروس کرونا خانهنشین شدهاند و اگر اکنون حتی خودمان بخواهیم هم نمیتوانیم آنهارا به *کلاس* درس ببریم سازههای تربیتی سست شدهاند.
*کلاس* حدود سه سال پیش در اذهان همهی ما فضایی با انضباط و مرتب بود که در آن، علاوه بر درس و دانش، مسائلی تربیتی را به دانش آموز میآموختند.
اما اکنون به نگاه فرزندانمان، کلاس معنای سابق را ندارد.
(البته نظام آموزشی، قبلا هم چندان تعریفی نداشت؛ اما بودند کسانی که به اندازهی انگشتان دست، که در این حوزه خوب فعالیت کنند.)
اکنون خانوادهها کنترل لازم را برای شکلگیری شخصیت فرزندانشان ندارند.
*تربیت* واژهای است که تکتک متولدین دههی نود از فقدانش رنج میبرند.
آنها فضایی برای ارائهی شخصیت خود در اجتماع را نداشتهاند!
چه فایده دارد حضور یک ساعت در هفته با هزار استرس و نگرانی در مدرسه.
و اما *خانواده* افرادی هستند که همهی چیزهای منفی را در شکلگیری رفتار از چشم کودک و نوجوانشان میبینند و همهی رفتارهای مثبت را به نوع آموزش خودشان ربط میدهند.
مقصر اصلی ما خانوادهها هستیم که لحظاتی که باید صرف آموختن ادب به فرزندمان کنیم را قربانی محتوای زرد اینترنتی میکنیم.
نکتهی جالب این است که چند سال بعد توقع دیدن یک آیندهی روشن را از همان فرزندی داریم که حتی حضورمان را از او سلب کردهایم.
باری *سازههای تربیت* در جهان امروزی سست و ناپایدار شدهاند!
وقتی که معلمی بعد از دیدن تلاش های حتی بچگانهی شاگردش او را تشویق نمیکند! مشخص است که دانش آموزِ هشت یا ده ساله و یا حتی سیزده ساله، دیگر انگیزهای برای پیشرفت تحصیلی ندارد.
زمانی که پدر و مادر از در کنار فرزندشان بودن متواری هستند و صرفا به فکر سیر کردن شکم او، مسلم است که آن بچه لذتی از حضور والدینش در منزل نمیبرد.
تلخترین زمان آنجاست که والدین برای حفظ آرامش خود از متذکر شدن نکات تربیتی پرهیز میکنند که مبادا در خانه صدایی بلند شود یا….
هنگامی که قلبهای فرزندانمان از عاطفه و مهر تهی شوند یعنی تَرَک در سازه های تربیتی.
وقتی دهان یک کودک و یا حتی نوجوانی به فحاشی عادت کند یعنی شکست در سازههای تربیتی.
زمانی که از سر ناآگاهی و عدم دانش کافی و مطالعه، به کودک یا نوجوان، به اشتباه و غلط توجه کنیم و آداب حتی توجه کردن به او را بلد نباشیم، فرزندمان پَرخاش میکند و هربار آجری بزرگ از ساختمان تربیتیاش کم میشود.
آنجا که هیچ ارتباط قلبی بین شاگرد و معلم یا دبیر، نباشد یعنی فرونشست زیر ساختهای سازههای تربیتی!
در نهایت عادی شدن زندگی بدون سازههای تربیتی در فرزندان جامعه یعنی سقوط آیندهی آن اجتماع!
معلمی که با شاگرد مقطع ابتداییاش مانند دانشجویان اخراجی رفتار میکند نباید ده تا پانزده سال آینده توقع داشته باشد که در مراکز عمومی مثل بانک یا ادارهی تامین اجتماعی، کارش از سایرین بهتر و زودتر پیش برود و یا همان شاگردش که پزشک او شده، به طور ویژه به او رسیدگی کند.
پدر، مادر، خواهر و برادر بزرگتر کودکی که هنگام فحاشی کردن او سکوت میکنند نباید توقع داشته باشند که ده سال آینده با احوالات آن فرزند سرافراز باشند!
آری سازههای تربیتی در کودکان و نوجوانان دههی نود، متشکل از همان اتحاد ماست.
اتحادی که نشانی از همبستگی در آن وجود ندارد.
معلم مسیر مورد علاقه و آسان خودش را پیش گرفته است تا نکند در این مسیر سی سالهی کاملا یکنواخت، تغییری ایجاد شود!.
پدر و مادر هر کدام ایدهآلی جدا از همدیگر دارند و نگران خطخطی شدن آرامش ساکن در زندگیشان هستند و به همین علت آموزش تربیت و شخصیت را نادیده میگیرند. خواهران و برادران بزرگتر نیز فقط به فکر خودشان هستند.
حال فهمیدیم که سازههای تربیتی جامعه در عدم اتحاد موجب فروپاشی نه تنها آیندهی نسل بعدی بلکه مرگ خودشان خواهند شد…
بیایید کمی به جایگاه خودمان در اجتماع نگاه کنیم.
اگر یک آموزگار یا دبیر هستید، سبک نوین آموزش را با چاشنی اخلاقی خوب به کار بگیرید.
اگر پدر هستید، علاوه بر ابراز علاقه و محبت به فرزند یا فرزندانتان، عاطفهی خود را هرگز از زن زندگیتان دریغ نکنید! بلی بزرگترین کمکی که هر پدر میتواند به فرزندانش بکند این است که مادرشان را دوست بدارد.
اگر مادر هستید، با مدیریت سه احوالِ دوست داشتن، اقتدار و عدم غفلت، تربیت فرزندتان را کامل کنید…
یادمان باشد که سرمایههای ما فرزندان ما هستند؛ هر کجای زندگی این سرمایه های گرانبها که حضور دارید با افزایش آگاهی و مطالعهی کتاب های مربوط، به سوی بهتر شدن تربیتشان بشتابید. در مقابل هر رفتار ناشایستی که از آنها سر بزند ما مقصر هستیم، اگر آیندهی آنها با چشیدن طعم موفقیت همراه نباشد فقط و فقط ما کسانی مقصر هستیم که در دوران کودکی و نوجوانی او در کنارش بودهایم. حتی اگر در آینده، فرزندمان موجب افتخار و خرسندی ما شود هم، این ما هستیم که جادهی موفقیت را برای او همواره ساختهایم. فرزندان ما آینهی واکنش های ما هستند. با دقت و هوشیاری بیشتری به تربیتشان بپردازیم.
همین و دگر هیچ…
آیلین عبدی
بامداد بیست و هشتم بهمن هزار و چهارصد
عکس در سروستان بزرگسالان باغ کتاب تهران.
یک پاسخ
به به آفرین آیلین خانم نویسنده جوان وپویا به نکات بسیار عالی اشاره نموده اید امیدوارم همه بتوانیم بکار ببریم وشاهد باشیم