انتخاب صحیح دوست…

به نام خدا

با کتاب *فلسفه‌ی دوستی* نوشته‌ی *الکساندر نهاماس* آغاز می‌کنم؛ کتابی که همچون نامش برگرفته از فلسفه‌ای است که دوستی یا‌همان رفاقت را تشریح می‌کند‌ البته رفاقتی که حاصل انتخابی درست باشد.

به عقیده‌ی من دنیای رفاقت آنقدر وسیع است که‌ می‌شود به راحتی میانش زندگی کرد.
حتی شاید سایر اتفاقات زندگانی، چاشنی همین جهان رفاقت هستند.
تعریف این جهانی که از آن سخن می‌گویم قطعا با تعریف ذهنی شما کمی تفاوت دارد.
به عقیده‌ی من این جهان صرفا به گذراندن وقت کنار یک دوست صمیمی خلاصه نمی‌شود.
به نگاه من معنای این جهان، قدم زدن با رفیقی صرفا همسن و سال خود، در خیابان و به سخره گرفتن بقیه نیست.
رفاقت فقط به خوردن غذاهای خوشمزه فست‌فودی‌ها و تا ساعت‌ها خندیدن به تیپ رهگذران و سایرین نیست.
از صبح تا شب نشستن پشت فرمان یک ماشین مدل بالا با رفیق و تیپ لاکچری مد روز و دوردور کردن در خیابان‌ها و زیاد کردن صدای موزیک ماشین هم با معنای واقعی رفاقت فاصله‌ای بسیار زیاد دارد‌!.
حتی خرید رفتن و نظرخواهی از دوست هم به جهان رفاقت معنا نمی‌بخشد…
بعضی از این‌ها خوبند اما همه‌ی آنچه ذهن مارا از رفاقت کامل کنند، نخواهند بود‌.
این‌ها گوشه‌ای بسیار کوچک هستند از جهان بی‌کرانی که وجود دارد؛ آری همان جهان رفاقت.
اصلا رفاقت بین ما به غلط تعریف شده؛ از همان ابتدا هم معنای این واژه در اذهان عمومی اکثر جامعه به اشتباه باب شد. چون گویی یک حسی از خلاف و انجام کارهای غیرقانونی و خطرناکی که خانواده‌ها از آن بیم دارند همراه با وزن این واژه وجود دارد؛ شاید دلیل این فکرِ اشتباه این است که جوانان دهه‌های هشتاد و هفتاد و شاید حتی شصت نیز خودشان به درک این جهان پاک نرسیده‌اند و این واژه را در برقراری ارتباط با افرادِ اشتباه به کار می‌برند.
من هرگز نمی‌گویم که دوستی در زندگی افراد نباشد چرا که الکساندر نهاماس به نقل از ارسطو در کتاب فلسفه‌ی دوستی متذکر می‌شود که *حتی اگر همه‌ی دیگر چیزهای نیکِ جهان را به ما ببخشند، هیچ‌کس نمی‌پذیرد که بی‌دوست زندگی کند.*
پس دوست، رکنی است واجب برای گذران زندگی‌. همانطور که ضرورت این امر به سخنان و احادیث پیامبران الهی نیز باز می‌گردد و در مذاهب مختلف هم به آن تاکید شده است.
من معتقدم این جهان رفاقت، معنای بسیار عمیقی دارد.
نوجوان و یا حتی جوانی تا به درک درستی از آینده نرسیده باشد هرگز نمی‌تواند در انتخاب دوست، همراه، همنشین، یار، همصحبت و در آخر رفیق خود موفق عمل کند.(واژگانی که ذکر شد در فرهنگ لغت جملگی مترادف کلمه‌ی **رفیق** هستند.)
آری کسی که در بحران مرداب‌گونه‌ی نوجوانی و جوانی از زاویه‌‌ی نامناسبی به آینده می‌نگرد قطعا در برگزیدن رفیق هم با گزینه‌ی نامناسبی برخورد خواهد کرد.
همنشینی که در سن حساس نوجوانی و حتی جوانیِ فردی، پا به دنیایش می‌گذارد به نگاه او، ناگهان تبدیل به تصویر ایده‌‌آلی می‌شود که انگار سال‌هاست از فقدانش در عذاب بوده است و از همان ابتدا گذرواژه‌ی همه‌ی در‌های بسته‌ی زندگی‌اش را در اختیارش می‌گذارد.
پس حال دریافتیم؛ دوستی که در حوالی سن دوازده تا بیست و شاید بیست و پنج سالگی، وارد زندگی فرد می‌شود؛ حکم رهبر و فرمانروای جهانی را دارد که کلید واژه‌ی این متن است.((جهانِ رفاقت))
به گفته‌ی ارزشمند حضرت محمد (ص):«انسان بر دینِ دوستش خواهد بود؛ بنابراین هر یک از شما دقت کند که با چه کسی دوست خواهد شد.»
اکنون از پنجره‌ای مثال‌گونه به این ماجرا نگاه کنیم

چندین سال پیش من دختری بودم درست میان مرداب عمیق نوجوانی! که اگر انتخاب درستی را انجام نمی‌دادم و کمک خانواده‌ام همراهم نبود؛ بی‌شک مانند هزاران نوجوان دیگر در آن مرداب خوف‌ناک غرق می‌شدم و آنوقت نه راه پس داشتم و نه راه پیش‌.

باری من در آن برهه‌ی حساس، رفاقت با فردی را برگزیدم که به نگاه تک‌تک اطرافیان و حتی کسانی که از دور نظاره‌گر بودند؛ اتفاقی عجیب بود!
من با یکی از دبیران دبیرستان متوسطه‌ی اولم یا‌ همان راهنمایی‌ام رفیق شده‌ بودم که اختلاف سنی سی و چند ساله‌‌ای بین ما بود و هست. از همان روزها، افرادِ همیشه در صحنه‌ شروع به غیبت کردن و فضولی و … کردند و آهسته‌‌آهسته آنقدر این رفاقت بین ما استحکام یافت که از حوالی سه سال پیش کم‌کم اکثر همان افرادی که پشت‌سرمان سا‌عت‌ها حرف می‌زدند و به دنبال بهم زدن این دوستی پاک ما بودند؛ کنار کشیدند و انگار به این رفاقت ایمان آوردند.
علاقه‌ی دوستانه‌ی بین ما مثال زدنی بود و هست و می‌دانم خواهد ماند؛ بازهم به کتاب فلسفه‌ی دوستی رجوع می‌کنم و از قول نهاماس می‌گویم که **ما نمی‌توانیم همه‌ی ابعاد دوستمان و دوستی‌مان را شرح دهیم، چون بخشی از این ابعاد برای خودمان هم مشخص نیست!.** و من معتقدم این نامشخص بودن همان اعتمادی است که ریشه در روابط دوستانه می‌دواند.
دوست من در همان روز‌های اولینی که اوج روزهای نوجوانی‌ام بود؛ من را مانند خمیری نرم میان دستانش گرفت و به حالتی که موفقیت را تداعی‌ می‌کرد در آورد. همانطور که امام علی (ع) می‌فرمایند:«دوست هرکس راهنمای عقل اوست و سخنش دلیل فضل او.»
پس قطعا معنای کلید واژه‌ی این متن را اکنون دریافتیم:«جهان وسیع رفاقت».
رفاقتی که صرفا به چارچوب های اشتباه ذهنی جوانان و نوجوانان ایرانی خلاصه نمی‌شود. رفاقتی که موجب سلب آرامش خانواده‌ نمی‌شود.
باری
جهانی که در ابتدای متن از آن سخن گفتم جهانی بود که توصیفش را تا حدودی خواندید و توصیه می‌کنم برای درک بهتر آن‌، حتما کتاب فلسفه‌ی دوستی به قلم الکساندر نهاماس و ترجمه‌ی **آیدین رشیدی** از انتشارات گمان را بخوانید.
تعاریفی که در این متن نوشتم و جامع‌ترش را در کتاب معرفی شده‌ام می‌خوانید؛ تعریف درستِ جهان رفاقت هستند.
رسیدن در عمل به این تعریف به همان انتخاب درستِ دوست، باز می‌گردد؛ انتخابی که در صورت صحیح بودن، پیروزی را در زندگانی پژواک می‌کند و خوشبختی را به هستی آدمی هدیه می‌‌دهد و در صورت اشتباه بودن نیز سقوط و شکست را به همراه دارد و بیچارگی را به جان آدمی رخنه می‌کند…
امید که واژه‌ی رفاقت را درست بفهمیم و بدانیم که جهان رفاقت جنس پاکی از حق و وسعتی به بلندای آسمان دارد…
رفاقت‌های موفقتان جاوید.

همین و دگر هیچ…
آیلین عبدی

بامداد دوازدهم فروردین هزار و چهارصد و یک.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط