زمین، سکونتگاهِ صاحبِ آرزوها…

نمی‌دانم چرا قاصدک ها دیگر نوای سابق را ندارند!؟

نمی‌دانم چرا چگالی آسمان کمتر از زمین است!؟

زمین گویی چنگ برگریبان آسمان انداخته و هربار با بی رحم ترین نوایی در تنگنای وجودش همه‌ی احوال نیکِ آسمان را نشانه می‌گیرد و سپس آن آبی‌ترین صفحه‌ی روزگار، تنها مُشتی از قدرتش را با همه‌ی سیاهی هایش تلفیق می‌کند و همان زمینِ پَست را مهمان می‌کند.

در این معرکه‌ی هیاهوی آسمان و زمین دگر قاصدک ها نمی‌دانند به کدامین سو پرواز کنند.

به زمینی که همه‌ی صاحب آرزوها در آن دل را به برآورده شدن رویا هایشان خوش کرده‌اند و یا آسمانی که با حس کردن مژک‌های سرشار از عشق قاصدکها، هربار می‌بارد!؟

آری در اینجاست که آرزوهایمان در قلب قاصدک ها تا ابد میان زمین و آسمان در بلاتکلیف ترین حواس جهان می‌مانند…

 

همین‌ و دگر هیچ

آیلین عبدی

بُرِشی از کتاب ساحل بی‌کران عشق_اثر مشترک آیلین عبدی و میترا جوکار…

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط