حواس دنیا پرت بهار است…

بیا آرام و بی‌صدا تا حواس دنیا پرت بهار است برای چند ساعتی زندگی را قرض بگیریم، دست بهترین‌ رفیق‌مان را بگیریم و درب خانه اردیبهشت را بزنیم و همبازی باد در میان شکوفه های سفید و صورتی بشویم.
به آوای پرندگان در حوالی ظهر گوش بسپاریم و راز این دلچسبی و زیبایی را از اردیبهشت بپرسیم مزه شبنم های شفاف روی گلبرگ ها را با روح مان بچشیم و کمی از عطر ریحان و بابونه اصل بهار را بدزدیم و بگذریم در جیب هایمان محصور بماند.
گیسوان بافته شده‌مان را باز کنیم و به نسیم بهاری بسپاریم باید بدانید که بافتن خرمن برای ننه سرمای زمستان است؛ دختر لطیف و نحیف بهار موهای طلایی و آزاد را دوست دارد تا شکوفه های عشق را روی آنها بکارد.
بیایید در این هنگام جرعه‌ای از صبر پنجره را برای دلتنگی هایمان قرض بگیریم.عکس آسمان را در دستانمان قاب کنیم و گرما و محبت خورشید را به چشمانمان بیاموزیم. می‌خواهم بگویم بیا زندگی را قلقلک دهیم تا صدای خنده‌اش لحظه هایمان را پر کند تا آن مزه واقعی گوجه سبز در جانمان رخنه کند و خنکی فالوده در مولکول‌های وجودمان ذخیره شود و در آخر گذر زمان را از یاد ببریم و خود واقعیمان را آری همانی که هستیم را به یاد بیاوریم.

همین و دگر هیچ…

آیلین عبدی

متنی کامل از کتاب جریان عاشقانه‌‌ها…

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط