فرمول زندگانی…

کاش دنیا کمی با ما انسان های خسته، رفیق بود تا با خیال راحت خودمان را به همراه سرنوشتمان به او بسپاریم و از او بخواهیم که خستگی هایمان را با دلتنگی هایمان ساده کند تا وجودمان سبک شود از هیاهوهای بی‌پایان.
اما حیف که دنیا هرگز دست رفاقت بر دستان هیچ‌یک از زمینیان نمی‌گذارد. گویی اصلا حوصله‌ی بعضی‌ از آدم‌ها را هم ندارد! چون دیده‌ام که گاهی، ناگهان با قلموی بی‌رحمی، رنگی تیره را از پالتش بر می‌دارد و بر تک تک دقایقشان می‌زند.
اما گاهی هم با همه‌ی حواس گرم و آبی‌اش، تمام مهربانی‌اش را یکجا به ثانیه هایمان می‌پاشد.
گاهی هم کاملا زیرکانه‌، همه‌ی حواست را می‌دزدد و تو در این احوالاتت حتی فراموش می‌کنی که هنگام بیرون رفتن از منزل، ساعت مچی‌ات را به دستت ببندی.
این دنیا هرگز با هیچ‌کس یکرنگ نیست و تنها راه درست موفقیت این است که ما هم با او یکرنگ نباشیم!.
آری، باید هرگاه پشت به ما کرد، تسلیم نشویم و هرگاه هستی‌مان را به شادی‌ها پیوند زد نیز بیش از اندازه به آن لحظات دل نبندیم. اینگونه ممکن است دنیایمان به زانو درآید و خودش را وقفِ دلِ کوچک اما قدرتمند ما سازد؛ پس بیا تا دنیا را با نُــ🎶ــت‌های مختلف و ضــ🎼ــرب‌های بالا و پایین متفاوتی به ساز خودمان در بیاوریم؛ این زندگی یک نبرد نرم با دنیاست!! و بدین ترتیب، در آخر، پیروزی برای ما خواهد بود.

همین و دگر هیچ…
آیلین عبدی

بیست و هشتم شهریور هزار و چهارصد

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط