حوالی عصر آخرین روز از دی ماه بود که پیامکی دال بر دعوت خانهی کتاب و ادبیات ایران به اختتامیهی هفدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلالآلاحمد دریافت کردم.
هر شخصی که من را از نزدیک بشناسد و کمی از علایقم باخبر باشد؛ میداند که شیفتهی جوایز رسمی ادبی بخصوص ایرانیها هستم و صدرنشین جدول این علاقهی من همیشه جایزهی جلال بوده، هست و خواهد بود که در همین جستار به علتش خواهم پرداخت.
قطع به یقین دلم میخواست در این مراسم شرکت کنم؛ روز اختتامیه را با برنامهی کاریام هماهنگ کردم که از اقبال خوب من تداخلی در این بین وجود نداشت.
حقیقتا دو روز بعد، چند بار پیش آمد که به خاطر خستگی بیشازحد پیک کاری از رفتن به آن سر شهر آن هم بعدازظهر چهارشنبه صرف نظر کردم اما نمیدانم چه قدرتی بود که من را با همهی اینها، بعدازظهر چهارشنبه به تالار قلم کتابخانهی ملی رساند!…
برایم سوال پیش آمد که چرا در سالهای گذشته اعضای خانهی کتاب به این مراسم دعوت نشدهاند؟!
به هر حال با این افکار وارد راهروی تالار قلم شدم و سبک و سیاق اختتامیه تقریبا مشابه دیگر مراسمات وزارتخانه بود فقط کمی صمیمیتر!
بعد از ورود به سالن، چند نفر از آشنایان را دیدم و باهم صحبت کردیم.
اما تفاوت این مراسم را در همان لحظه بفهمیدم!
از بسمالله قاری قرآن کریم تا مجری برنامه و حتی نوع رفتار مسئولین و برگزارکنندگان همه چیز انگار از الگویی جدید پیروی میکرد.
این تقریبا اولین چراغی بود که بعد از تیرماه امسال و تغییرات پیش آمده، شاهدش بودم!…
تقریبا از اواخر سال ۱۳۹۸ تمامی جوایز ادبی ایرانیِ دولتی، خصوصی، رسمی، ملی، بینالمللی، غیررسمی، شخصی و حتی مردمنهاد و سپس جوایز ادبی خارجی را نیز از ابتدای فراخوان تا اختتامیه دنبال کردهام.
از همان سال، طولی نکشید تا فهمیدم این دنیای به ظاهر پاکِ ادبیات نیز در اینجا به ناعدالتی آلوده شده بخصوص در جایزههایی که شخص، بدون پشتوانهی دولت اقدام به برگزاریشان کرده است.
باری
رفتهرفته به تمام شیوهنامهها مسلط شدم و حتی چند تجربهی موفق که ارزش بیان کردن ندارند و به تعداد موهای سرم تجربهی ناموفق دارم که فرصت لیست کردنشان نیست!
اما حالا به جرات میتوانم بگویم که مهمترین دستاوردم از دنبال کردن جوایز ادبی، این بوده که جایزهی جلال آل احمد بهترین و بینقصترین بستری است که برای رسیدن نویسندگان علاقمند به رقابت سالم در باب استعدادشان فراهم شده است…
امسال هم با حضور و نگاهی دقیق در اختتامیهی جایزه و بررسی اجمالی آثار برگزیده در تمامی بخشها، دریافتم که زین پس با خیالی آسوده میتوانم برای رسیدن به حضوری به جنس پیروزی در اختتامیههای بعدی جایزه ادبی جلال آل احمد بکوشم.
به امید درخششی از جنس پیروزی…
به قول وحشی بافقی
همّت اگر پای به میدان نهد
گوی فلک در خم چوگان نهد
سوم بهمن ۱۴۰۳، هفدهمین اختتامیهی جایزهی جلال آل احمد_کتابخانهی ملی(تالارقلم)
4 پاسخ
سلام
من از خوانندگان کتابهای شما و سایتتان هستم
کتابهایتان را از نمایشگاه ۱۴۰۱ خریدم
اغراق نکردم اگر بگم که کتاب جاده ای به مقصد آسمان رو بیش از ۸ بار و ساحل بیکران عشق رو بینهایت خوندم!!!
جای آیلین عبدی و قلم او در اوج باید باشد
کاش همه بشناسند آیلین عبدی و آثارش را
بسم الله
سرکارخانم عبدی در نظرهای دیگر جستارهای شما در همین سایت دیدم که مخاطبی از نجابت و حیایی شما نوشته بودند
اما من هم باید این را تحسین کنم تا اگر پیام من خوانده میشود به خودتون ببالید که در دامان خانواده ای فرهیخته رشد کرده اید.
به پدرتان تبریک میگویم و از خداوند عظیم میخواهم که دخترش را در سایه ی حضرت زهرا س برایش حفظ کند
سلام به بانوی جوان و فعال
خوشحال میشوم وقتی فعالیت نویسندگانی مثل شمارا در ایران میبینم
آرزو میکنم قدر شمارا بدانند و به قول خودتان بستر مناسب همیشه فراهم باشد.
در این روزگار که هرکسی دم از نوشتن می زند و خودش را با گذاشتن کلمه نویسنده در بیو پیج اینستاگرامش نویسنده می داند! باید به دستان شما نویسندگان واقعی بوسه زد که اینطور به مهارتتان هر روز افزوده می شود.